نمایش رسم شیدایی- قسمت 8
مهلقاء از آسید مصطفی میخواهد كه مثل چهل سال پیش و قبل از فروش پرده یك بار دیگر برایش پردهخوانی كند و آسید مصطفی نیز زندگی عبدالكریم و خانوادهاش را كه قصد زیارت آقا امام رضا (ع) برای شفاعت دختر بیمارشان را دارند برای مهلقاء پردهخوانی میكند. پس از پایان پردهخوانی اكبر آقا به نزد آسید مصطفی میآید و ابراز میدارد كه یك مشتری برای پردهاش پیدا كرده است. آسید مصطفی نیز پرده را به اكبر آقا میدهد تا مشكل جهیزیۀ دخترش ـ زهرا ـ و ازدواج او با مسعود پسر حاج صادق صورت بگیرد. آسید مصطفی بعد از رفتن اكبر آقا خودش را مورد سرزنش قرار میدهد كه چرا نتوانسته است برای همسرش مهلقاء كاری كند تا او را از دست ندهد.