نمایش اسفار- قسمت 14
كاروان سید حسن پس از درگیری با سیاوش توسط تیری كه سید حسن با تپانچه به سمت او شلیك كرد، وی را زخمی كرده و از پا انداخت. سید حسن كه به رفتار و ماجرای تیراندازی از طرف سیاوش به شدت مشكوك بود، دست به كار استنطاق از وی شد. سید حسن مدام در تلاش بود تا بتواند به نحوی حرف از زیر زبان سیاوش بكشد، اما تا جایی از ماجرا سیاوش حتی روبندهاش را كنار نزده بود. نه حرف میزد، نه چهرهاش پیدا بود. تنها در درد به خود میپیچید. در چنین موقعیتی بود كه سید حسن بازی را عوض كرد؛ كاری كرد تا سیاوش مجبور به اعتراف شود؛ او كه از نزدیكان میرزا رضای كرمانی بوده، بعد از ماجرای ترور از ایران گریخته است. سید حسن با فهمیدن این ماجرا تصمیمی میگیرد؛ حالا سید حسن میخواهد سیاوش را كه از ایران به عراق گریخته، با خود دوباره به سمت ایران ببرد.