نمایش امین كاروان- قسمت 9(تكرار)
دو مرد یهودی به نام های اسحاق و شعیب داخل شهر مكه می شند تا درباره پیامبر اسلام (ص) از اهل شهر پرس و جو كنند و مطمئن بشند كه اون حضرت، آخرین فرستاده الهی است یا نه! اونها سرگرم كارشون بودند كه متوجه می شند كاروان تجاری خدیجه به كاروان سالاری پیامبر اسلام كه جوانی بیست و چند ساله است، قصد داره به طرف شام حركت كنه. اسحاق و شعیب با این كاروان راهی می شند و در طول سفر با حوادث گوناگونی بر خورد می كنند كه همگی نشان از آخرین پیامبر بودن رسول خدا (ص) داره، بالاخره كاروان بعد از چهار ماه به شهر بر می گردد. ظاهراً كار شعیب و اسحاق تموم شده و اونها باید به قبیله خودشون ، بنی قریظه در یثرب بر می گردند. اما چنین نمی كنند، چرا كه قصد دارند در مكه بمونند و به خیال خودشون حوتدث تازه ای رو مشاهده كنند. كاروان با استقبال خدیجه داخل مكه میشه و همه راجع كرامات محمد امین صحبت می كنند. اسحاق و شعیب با تعجب به برخورد مردم مكه نگه می كنند. انگار قراره یك اتفاق بزرگ و سرنوشت ساز رخ بده كه برای همه جالب دستی باور كردنی نیست.