نمایش اسفار- قسمت 7
سید حسن شبانه برای خلوت یا شاید تشرف، ذكر یا چیزی شبیه به اینها به نزدیكی قبرستان وادی السلام رفته بود؛ جایی كه می شد تمام قبرستان را دید. اما پیش از آن كه بتواند با خود خلوت كند، سر و كله علی اكبر و شیخ مرتضی پیدا شد. شیخ مرتضی از بستر مریضی برخواسته بود و آمده بود پی سید حسن تا همانطور كه عهد كرده بود، خبر دوم را برایش بگوید. سید حسن وقتی علی اكبر را میان خود و شیخ مرتضی دید خواست از بیان راز دوم امتناع كند اما در عین ناباوری با مخالفت شیخ مرتضی مواجه شد و در ادامه فهمیدیم كه اساسا شیخ- علی اكبر را به همراه خود آورده تا سید حسن را رازی به همراهی علی اكبر كند. در ابتدا سید حسن راضی نبود، اما در ادامه ماجرا طوری پیش رفت. حالا سید حسن میداند كه علی اكبر میخواهد جا پای پدرش بگذارد. بدین ترتیب پهلوون سید حسن رزاز، شیخ مرتضی خادم و علی اكبر همراه هم شدند.