نمایش گرگ و میش- قسمت 4
زمانی كه سروان به تنهایی مشغول پیاده روی و بررسی كلبه اتراق شكارچی فقید روستا یدالله بیشكوه است، در میان مه شبحی را می بیند كه با دیدن او پای به فرار می گذارد. روز دیگر سروان از دختر شكارچی كه كم توان ذهنی ست پرس و جو می كند و پی می برد كه خدنگ در مواقعی دختر معصوم را مورد اذیت و ضرب و شتم قرار می داده است. همان دَم خبری می رسد مبنی بر آن كه چوپانی آمده و می خواهد درباره موضوع بسیار مهمی حرف بزند.