نمایش رسم شیدایی- قسمت 2
آسید مصطفی پردهخوان همه جا اعلام كرده كه قرار است آخرین پردهخوانی خود را در شب شهادت آقا اما رضا (ع) برگزار كند و پس از آن پرده را به موزۀ آقا امام رضا تقدیم كند؛ تا یك یادگاری از خودش باقی بماند. او در حال مرمت پرده است كه پسرش سید رضا به زیرزمین خانۀ آسید مصطفی وارد میشود و نزد پدرش رفته و از او میخواهد كه كمكش كند تا به نزد همسرش نرگس و دخترش پروانه بازگردد و در ضمن آنها او را ببخشند؛ زیرا سید رضا با زن دیگری وصلت كرده و آن زن تمام اموال و دارایی او را از چنگش بیرون كشیده و بعد از طلاق ناپدید شده است. سید رضا كه با این عمل خود آبرو توی محل برای آسید مصطفی و همسر و فرزندش نگذاشته است، آسید مصطفی را مجبور میكند كه او را مورد شماتت قرار داده و او را كمكی نكند. حاج صادق به دیدن آسید مصطفی میرود و میگوید كه خیلی وقت است پسرش مسعود پای زهرا خانم (دختر اكبر آقا) نشسته ولی اكبر آقا جوابی به او نداده است و از آسید مصطفی میخواهد كه با یك ترفندی از زیر زبان اكبر آقا بیرون بكشد كه چرا با این وصلت موافق نیست و پاسخی نمیدهد. از طرفی همسر آسید مصطفی (مهلقاء) از او میخواهد كه پشت فرزندشان ـ سید رضا ـ خالی نكند و اشتباهش را بخشیده و به او یاری رساند تا نرگس خانم او را ببخشد و مجدداً با هم زندگی كنند