نمایش استاد بزرگ- قسمت 6
آرین با همسایه پیرشون اقای تابش دوست می شه و گاهی به عنوان نوه تابش توی پارك با رفقای پیرمرد شطرنج بازی می كنه. یك شب پیرمرد حالش بد میشه و راهی تخت بمیارستان میشه. ولی به ارین می گه می خواد تو مسابقه شطرنچ بین دوستاش تو پارك شركت كنه. یواشكی از بیمارستان میره و ارین هم میاد پارك برای كمك به اقای تابش .این بازی همزمانه با زمان اعزام ارین به مسابقات جهانی روسیه. گل بانو دلش شور میزنه و می ترسه ارین از پرواز جا بمونه ولی در نهایت خودش رو می رسونه و راهی روسیه می شه