نمایش مضحكه های اهل طرب- قسمت 10
طلحك می فهمه نامه ای كه از طرف پدر گلنسا به دست میرزا قشم شم رسیده، توسط هوشیار نوشته و فرستاده شده است. بیژن خان نیز شك میكنه كه شاید هوشیار باعث شده كه میرزا قشم شم از ازدواج دخترش گلنسا با او منصرف شده. طلحك برای اینكه رأی بیژن خان را بزند به او میگوید كه این دختری كه عاشقش هستین بسیار سر به هوا و یك سر داره و هزار سودا، برای همینه كه میرزا قشم شم شب و روز مراقبشه. وقتی هوشیار می فهمد كه چنین تهمتی رو طلحك بیان كرده با او درگیر می شود و هر چه طلحك با ایماء و اشاره به هوشیار خان بفهماند فایده ای نداره و بیژن خان متوجه می شود كه همۀ این كلك ها زیر سر طلحكه و او بازیش داده است....