نمایش استاد بزرگ- قسمت 4
آرین توی مسابقات تركیه قهرمان می شه و برمی گردند. گل بانو برایش خواب های بزرگتر دیده و می خواهد پسرش را یك استاد بزرگ شطرنج كند. دوستش سمانه تماس می گیره و دخترش لیدا رو كه مدتیه تصادف كرده و پاش توی گچ هست به گل بانو می سپاره تا به خونه مادربزرگش در اطراف یكی از روستاهای رشت ببرند. علی پدر آرین یه كم جا میخوره ولی در نهایت قبول میكنه به روستا برند. توی راه لیدا از افسانه كارخونه ای می گه كه به خاطر مردن همزمان همه كارگراش سالهاست درش پلمب شده و مردم میگن اونجا نفرین شده ست آرین لیدا رو راضی میكنه تا دو تایی یواشكی سراغ معدن برن و راز این نفرین رو كشف كنند...