نمایش شاهراه- قسمت 2
احمد معمولا برای بازی و خیالبافی به نقاط بكر و پرت ساحل می رود یك بار هنگامی كه مشغول خیالبافی است غریبه ای ناشناس كه در پشت سنگی پنهان شده از او می خواهد برایش خوردنی و نوشیدنی بیاورد. احمد كه بسیار ترسیده به خانه می رود و دزدكی نان و غذا و آب بر می دارد و برای مرد غریبه می برد.....