شوریده سردشت- قسمت 3
رحیم محبی پیش از انقلاب، به همراه همسرش، منیر كبیری، دانشجوی رشته نمایش عروسكی بودند و در شیرخوارگاه كار می¬كردند. با شروع جنگ رحیم به عنوان سرباز وظیفه به جبهه اعزام می¬شود. آنها پس از 5 سال زندگی مشترك درمی¬یابند كه هیچگاه بچه¬دار نخواهند شد. پوران، مادر رحیم، تصمیم می¬گیرد، همسر دیگری برای رحیم انتخاب كند. رحیم برای فرار از اقدام مادرش و حفظ زندگی زناشویی¬اش، تصمیم می-گیرد به مناطق جنگی برگردد و منیر را نیز راضی می¬كند. پس از عملیات نصر 5 مارال كه دم مرگ است از رحیم می¬خواهد تا نوزادش، شیرین را به سردشت و نزد مادربزرگش ببرد. سردشت بمباران شیمیایی می¬شود و رحیم و شیرین هر دو شیمیایی می¬شوند. رحیم و منیر بدون اطلاع دادن به كسی شیرین را به عنوان دختر خودشان بزرگ میكنند. 16 سال میگذرد و وضعیت بیماری شیرین وخیم¬تر شده و مجبور می شوند برای مداوای شیرین به تهران بازگردند در حالیكه مادر رحیم به اینكه شیرین دختر رحیم و منیر باشد مشكوك است و .....