از ساعت به مدت
بحث و جدل بین خانواده ها بر سر ارث عزیز خانم باعث شد تا عزیر خانم تصمیم به ساخت ساز در زمینهای مورد نظر را به دو تن از نوه ها بسپارد تا در ان یك مجتمع گردش گری و تولید قطعات صنعتی تبدیل نمایند
-
28
تیر 1402
-
27
تیر 1402
-
26
تیر 1402
-
25
تیر 1402
-
24
تیر 1402
-
13
مرداد 1400
در میان بحث و مجادله خانوادگی بر سر ارثیه انیس جان، مادر بزرگ به طرفداری از نوه های جوانش بركت و شاهین، صحبت كرد و به جای اجازه فروش كلی و وسوسه بر انگیز زمین های اباء و اجدادی، مجوز ساخت مجتمع گردشگری و كارگاه بزرگ ساخت قطعه صنعتی رو به نوه های كوشا و كاری خودش داد. بچه ها موفق به گرفتن وام دولتی نشدن و آقا روشن و ولی خان در راه پیشرفت اونا با یار كشی در خانواده و كارشكنی موفق به ناراحت كردن جوانترها شدند. اونا اول با طرح خواستگاری بركت سعی كردند تا ماجرا رو به نفع خودشون بر گردونند كه با مخالفت كیانوش پسر عموی بركت با این وصلت همه نقشه هاشون بر آب شد و علاوه بر اون مهندس علی غنوی با پیشنهاد شراكت پدرش با پروژه گردشگری بركت همه رو غافلگیر كرد. شاهین هم علیرغم سنگ پرانی های پدر و شوهر خاله اش كه پدرهمسرش یلدا رو بر علیه او می شوروندن موفق به ساخت قطعه صنعتی مورد نظرش برای قایق های ساحلی شد شكست سنگین آقا ولی و آقا روشن آتش انتقام رو شعله ور كرد اما هیچكس از اتفاقات بعدی خبر نداره
-
12
مرداد 1400
دعوا بر سر ارثیه انیس جان، مادر بزرگ مقتدر خانواده باعث شد تا آقا روشن و ولی خان با ایده فروش فوری زمین های مورثی و بركت و شاهین فرزندان خانواده با فكر كسب و كار و تولید، رو در روی هم قرار بگیرن و مادر بزرگ مجبور بشه كه طرف نوه های خودش رو بگیره. باجناق های خود شیفته كه ادعای تجربه دارن و به هیچ عنوان حاضر به پذیرش كارهای نسل جوان نیستن با شنیدن اینكه وام تسهیلات استانداری شامل حال پروژه فرزندانشون نمی شه به فكر توطئه های تازه می افتن و طی حركتی متحیر العقول آقا روشن اعلام میكنه كه باید برای خواستگاری كیانوش پسر برادرش از بركت آماده باشن، غافل از این كه دخترش خواستگار دیگری از میان همكلاسیهای دانشگاهش در تهران داره كار قطعه سازی شاهین هم خوب پیش نمیره و انگار اوضاع بر وقف مراد جوانترها نیست
-
11
مرداد 1400
زمین های با ارزش خانوادگی انیس جان از طرفی مورد توجه دو دامادش آقا روشن و آقا ولی و از طرف دیگه باب طبع نوه های جوان و جویای كار مادربزرگ قرار گرفته باجناق ها معتقدند كه این زمین ها باید یك جا به فروش بره و فرزندانشون گمان دارند تا با گرفتن وام و استفاده از تجربه و دانش شون این اراضی باید به مجتمع گردشگری و كارخانه ساخت قطعات صنعتی برای قایق های ساحلی تبدیل بشه. در این گیر و دار مادربزرگ آب پاكی را روی دست دامادهاش میریزه و اعلام میكنه كه تمام قد پشت نوه هاش خواهد ایستاد....
-
10
مرداد 1400
بركت كارشناس ارشد گردشگری و نوه انیس جان، بعد از اتمام تحصیلات به شهر شمالی زادگاهش برگشته تا در كنار خانواده سنتی و با اصالتش روزگار بگذرونه، در حالیكه مادر بزرگ مقتدرش بر اثر بیماری قلبی به کُما رفته و تكلیف ارثیه فامیلی هنوز مشخص نیست. آقا روشن، پدر بركت به اتفاق باجناقش آقا ولی، به طمع فروش زمین های گرانقیت انیس جان، با مشتری گردن كلفتی به توافق رسیدند غافل از اینكه بركت قصد داره تا روی زمین های مادریش مجتمع گردشگری دایر كنه و علاوه بر اون در كار تولید قطعات موتوری قایق های ساحلی به پروژه پسر خاله اش شاهین هم كمك كنه. شاهین با تلاش فراوان و با كمك دوستان دانشگاهیش مشغول ساخت قطعه ایه كه به كار قایق های موتور میاد و از طرف دیگه خانواده یلدا او رو تحت فشار قرار دادن و ازش می خوان تا هر چه زودتر به فكر تشكیل خانواده باشه.
-
09
مرداد 1400
انیس جان مادر بزرگ مقتدر خانواده، به کُما رفته و آقا روشن، داماد بزرگ او زمام امور را به دست گرفته و قصد دارد با باجناقش زمین های ارثی خانواده را یك جا بفروشد. این در حالیست كه دو تا از نوه های مادر بزرگ قصد دارند به سمت كار و تولید پیش بروند. به هوش آمدن ناگهانی انیس جان همه نقشه های باجناق ها را نقش بر آب می كند.