طاهره صفارزاده مشغول تدریس در دانشگاهست كه به دستور شاه حزب رستاخیز تشكیل می شود و از طاهره خواسته می شود تا عضو این حزب شود ولی خانم صفارزاده به لطایف الحیل از این كار سرباز میزند و در این میان ناخواسته درگیر مسائل و مشكلات یكی از دانشجویانش به نام شیرین احمدی می شود. شیرین مدتی است پدرش را از دست داده و عمویش كه با ساواك همكاری دارد به شدت مخالف ازدواج شیرین با نامزدش امیر است. در حالیكه امیر مخفیانه به مخالفین سلطنت پیوسته و از طاهره هم می خواهد تا به آنان بپیوندد اما طاهره حاضر نیست به عضویت گروهی درآید كه اعتقادات چندانی به مذهب ندارند. سرهنگ دستور داده تا شیرین خودش رو آماده ی ادامه تحصیل در خارج از كشور بكنه اما شیرین كه مخالفه از استادش كمك می خواد و این در حالیكه طاهره به خاطر عضو نشدن در حزب رستاخیز مرتب تحت فشاره. بالاخره به دستور سرهنگ احمدی، ماموران طاهره رو پیش سرهنگ می برن. در این ملاقات سرهنگ كه با ساواك همكاری دارد دكتر صفارزاده رو تهدید میكنه اما طاهره بی هیچ ترسی جواب سرهنگ رو میده. بالاخره امیر دستگیر می شه و شیرین پنهانی خودش رو به خانه ی طاهره میرسونه و از او كمك می خواد. طاهره به شیرین كمك میكنه تا پنهان بشه و همچنان حاضر به عضویت در حزب رستاخیز نیست و به همین دلیل از دانشگاه اخراج می شه
استاد
از 20 دی ماه از ساعت 23:45 به مدت 15 دقیقه
كارگردان سعیده فرضی تهیه كننده طیبه محمد علی نویسنده شهلا دباغی افكتور فاطمه حسن پور صدا بردار علی حاجی نوروزی بازیگران شمسی صادقی شهریار حمزییان سعیده فرضی نورالدین جوادیان كرامت رود ساز محمدرضا قلمبر پریسا مقتدی
زندگی نامه طاهره صفارزاده شاعر معاصر
-
26
دی 1399
-
25
دی 1399
طاهره صفارزاده مشغول تدریس در دانشگاهست كه به دستور شاه حزب رستاخیز تشكیل می شود و از طاهره خواسته می شود تا عضو این حزب شود ولی خانم صفارزاده به لطایف الحیل از این كار سرباز میزند و در این میان ناخواسته درگیر مسائل و مشكلات یكی از دانشجویانش به نام شیرین احمدی می شود. شیرین مدتی است پدرش را از دست داده و عمویش كه با ساواك همكاری دارد به شدت مخالف ازدواج شیرین با نامزدش امیر است. در حالیكه امیر مخفیانه به مخالفین سلطنت پیوسته و از طاهره هم می خواهد تا به آنان بپیوندد اما طاهره حاضر نیست به عضویت گروهی درآید كه اعتقادات چندانی به مذهب ندارند. سرهنگ دستور داده تا شیرین خودش رو آماده ی ادامه تحصیل در خارج از كشور بكنه اما شیرین كه مخالفه از استادش كمك می خواد و این در حالیكه طاهره به خاطر عضو نشدن در حزب رستاخیز مرتب تحت فشاره. بالاخره به دستور سرهنگ احمدی، ماموران طاهره رو پیش سرهنگ می برن. در این ملاقات سرهنگ كه با ساواك همكاری دارد دكتر صفارزاده رو تهدید میكنه اما طاهره بی هیچ ترسی جواب سرهنگ رو میده. بالاخره امیر دستگیر می شه و شیرین پنهانی خودش رو به خانه ی طاهره میرسونه و از او كمك می خواد. طاهره به شیرین كمك میكنه تا پنهان بشه و همچنان حاضر به عضویت در حزب رستاخیز نیست و به همین دلیل از دانشگاه اخراج می شه...
-
24
دی 1399
تا اینجا با زندگی شاعره، دكتر طاهره صفارزاده در اوایل دهه 50 آشنا شدید و شنیدید كه این استاد حق جو ناخواسته درگیر مسائل و مشكلات یكی از دانشجویانش شد. شیرین احمدی كه مدتی است پدرش فوت كرده و عمویش یعنی سرهنگ احمدی قصد داره تا مسیر زندگی شیرین رو عوض كنه. سرهنگ دستور داده تا شیرین نامزدیش رو با امیر بهم بزنه و خودش رو آماده ی ادامه تحصیل در خارج از كشور بكنه اما شیرین كه مخالفه از استادش كمك می خواد و این در حالیست كه طاهره به خاطر عضو نشدن در حزب رستاخیز مرتب تحت فشاره. بالاخره به دستور سرهنگ احمدی، ماموران طاهره رو پیش سرهنگ می برن. در این ملاقات سرهنگ كه با ساواك همكاری دارد دكتر صفارزاده رو تهدید میكنه اما طاهره بی هیچ ترسی جواب سرهنگ رو میده.
-
23
دی 1399
طاهره صفارزاده كه مشغول تدریس در دانشگاه است، ناخواسته درگیر مسائل و مشكلات یكی از دانشجویانش به نام شیرین احمدی می شود . شیرین مدتی است پدرش را از دست داده و عمویش كه سرهنگ شهربانی است به شدت مخالف ازدواج شیرین با نامزدش امیر است . در حالیكه امیر مخفیانه به مخالفین سلطنت پیوسته و از طاهره هم می خواهد تا به آنان بپیوندد اما طاهره حاضر نیست به عضویت گروهی درآید كه اعتقادات چندانی به مذهب ندارند. از سوی دیگر با تاسیس حزب رستاخیز از طاهره خواسته شده تا عضو این حزب شود ولی خانم صفارزاده به لطایف الحیل از این كار سرباز میزند . در قسمت قبل شخصیت های نمایش رو وقتی ترك كردیم كه سرهنگ به شیرین و مادرش ماهرخ اطلاع داد كه قصد داره شیرین رو برای ادامه تحصیل به خارج از كشور بفرسته
-
22
دی 1399
طاهره صفارزاده پس از اتمام تحصیلاتش در خارج از كشور به استخدام دانشگاه درآمد. او در پایان یكی از كلاسهایش با سئوال جوانی به نام امیر مواجه می شود كه نظر وی را درباره ی حزب رستاخیز می پرسد. با آمدن كیهانی و اعتراض وی به حضور امیر، جوان ناچار میرود. از سوی دیگر نامزد امیر یعنی شیرین احمدی كه مدتی است پدرش را از دست داده با مخالفت عمویش نسبت به ادامه ی نامزدیش با امیر مواجه است و این همه در حالیست كه عضویت در حزب رستاخیز به دستور شاه اجباری است.
-
21
دی 1399
طاهره صفارزاده نخستین شعرش را در 13 سالگی سرود و اولین جایزه اش را زمانی كه در كلاس دهم بود به پیشنهاد دكتر باستانی پاریزی، از رئیس آموزش و پرورش استان دریافت كرد. صفارزاده تحصیلات دانشگاهی اش را در رشته زبان و ادبیات انگلیسی ادامه داد و پس از مدتی برای ادامه تحصیل به انگلستان و سپس به آمریكا رفت و در دانشگاه آیوا هم در گروه نویسندگان بینالمللی پذیرفته شد. طاهره پس از بازگشت به ایران به تدریس در دانشگاه پرداخت. وی زندگی پر فراز و نشیبی داشته است و....