میرزا حسن برادر حاج حسین به همراه دوستش جمال نامه ای را به منظور پایین آمدن مالیات قند و شكر امضا كردند حال آنكه این نامه عضو گیری حزب توده بوده و اینك میرزا حسن و جمال پس از كودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو در خطر هستند، میرزا حسن نزد برادر میرود و از وی طلب كمك میكند اما جمال مجبور میشود با همسرش جمیله شبانه فرار كنند و طفلشان را به منیژه خواهر جمیله بسپارند اما همسر منیژه كه با نگهداری اسماعیل مخالف است او را وادار میكند تا اسماعیل را به حاج حسین بسپارد ! حاج حسین نیز اسماعیل را به بیوه پدرش ماه لقا میدهد تا بزرگش كند. اسماعیل با استراق سمع متوجه می شود كه پدر و مادرش، كه بوده اند به همین دلیل تلاش میكند تا با نامه نوشتن برای شاه، از او برای پیدا كردن پدر و مادرش كمك بخواهد و این همه را حاج حسین زمانی می فهمد كه مدیر مدرسه تصمیم گرفته تا اسماعیل را از مدرسه اخراج كرده و تحویل ماموران بدهد، چون عكس شاه را به شكل هیولا درآورده، حاج حسین تصمیم میگیرد تا اسماعیل را از سمنان به تهران بیاورد و او را به حاج محمود فرش فروش بسپارد و ...
از ساعت به مدت
با عضو گیری مجدد حزب توده پس از كودتای 28مرداد، میرزا حسن و حاج حسین هر دو در خطر هستند و اسماعیل را از سمنان به تهران می آورند و او را به حاج محمود فرش فروش میسپارند و ...
-
18
بهمن 1402
-
17
بهمن 1402
میرزا حسن برادر حاج حسین به همراه دوستش جمال نامه ای را به منظور پایین آمدن مالیات قند و شكر امضا كردند حال آنكه این نامه عضو گیری حزب توده بوده و اینك میرزا حسن و جمال پس از كودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو در خطر هستند، میرزا حسن نزد برادر میرود و از وی طلب كمك میكند اما جمال مجبور میشود با همسرش جمیله شبانه فرار كنند و طفلشان را به منیژه خواهر جمیله بسپارند اما همسر منیژه كه با نگهداری اسماعیل مخالف است او را وادار میكند تا اسماعیل را به حاج حسین بسپارد ! حاج حسین نیز اسماعیل را به بیوه پدرش ماه لقا میدهد تا بزرگش كند. اسماعیل با استراق سمع متوجه می شود كه پدر و مادرش، كه بوده اند به همین دلیل تلاش میكند تا با نامه نوشتن برای شاه، از او برای پیدا كردن پدر و مادرش كمك بخواهد و این همه را حاج حسین زمانی می فهمد كه مدیر مدرسه تصمیم گرفته تا اسماعیل را از مدرسه اخراج كرده و تحویل ماموران بدهد، چون عكس شاه را به شكل هیولا درآورده، حاج حسین تصمیم میگیرد تا اسماعیل را از سمنان به تهران بیاورد و او را به حاج محمود فرش فروش بسپارد و ...
-
16
بهمن 1402
میرزا حسن برادر حاج حسین به همراه دوستش جمال نامه ای را به منظور پایین آمدن مالیات قند و شكر امضا كردند حال آنكه این نامه عضو گیری حزب توده بوده و اینك میرزا حسن و جمال پس از كودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو در خطر هستند، میرزا حسن نزد برادر میرود و از وی طلب كمك میكند اما جمال مجبور میشود با همسرش جمیله شبانه فرار كنند و طفلشان را به منیژه خواهر جمیله بسپارند اما همسر منیژه كه با نگهداری اسماعیل مخالف است او را وادار میكند تا اسماعیل را به حاج حسین بسپارد ! حاج حسین نیز اسماعیل را به بیوه پدرش ماه لقا میدهد تا بزرگش كند. اسماعیل با استراق سمع متوجه می شود كه پدر و مادرش، كه بوده اند به همین دلیل تلاش میكند تا با نامه نوشتن برای شاه، از او برای پیدا كردن پدر و مادرش كمك بخواهد و این همه را حاج حسین زمانی می فهمد كه مدیر مدرسه تصمیم گرفته تا اسماعیل را از مدرسه اخراج كرده و تحویل ماموران بدهد، چون عكس شاه را به شكل هیولا درآورده، حاج حسین تصمیم میگیرد تا اسماعیل را از سمنان به تهران بیاورد و او را به حاج محمود فرش فروش بسپارد و ...
-
15
بهمن 1402
میرزا حسن برادر حاج حسین به همراه دوستش جمال نامه ای را به منظور پایین آمدن مالیات قند و شكر امضا كردند حال آنكه این نامه عضو گیری حزب توده بوده و اینك میرزا حسن و جمال پس از كودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو در خطر هستند، میرزا حسن نزد برادر میرود و از وی طلب كمك میكند اما جمال مجبور میشود با همسرش جمیله شبانه فرار كنند و طفلشان را به منیژه خواهر جمیله بسپارند اما همسر منیژه كه با نگهداری اسماعیل مخالف است او را وادار میكند تا اسماعیل را به حاج حسین بسپارد ! حاج حسین نیز اسماعیل را به بیوه پدرش ماه لقا میدهد تا بزرگش كند. اسماعیل با استراق سمع متوجه می شود كه پدر و مادرش، كه بوده اند به همین دلیل تلاش میكند تا با نامه نوشتن برای شاه، از او برای پیدا كردن پدر و مادرش كمك بخواهد و این همه را حاج حسین زمانی می فهمد كه مدیر مدرسه تصمیم گرفته تا اسماعیل را از مدرسه اخراج كرده و تحویل ماموران بدهد، چون عكس شاه را به شكل هیولا درآورده، حاج حسین تصمیم میگیرد تا اسماعیل را از سمنان به تهران بیاورد و او را به حاج محمود فرش فروش بسپارد و ...
-
14
بهمن 1402
میرزا حسن برادر حاج حسین به همراه دوستش جمال نامه ای را به منظور پایین آمدن مالیات قند و شكر امضا كردند حال آنكه این نامه عضو گیری حزب توده بوده و اینك میرزا حسن و جمال پس از كودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو در خطر هستند، میرزا حسن نزد برادر میرود و از وی طلب كمك میكند اما جمال مجبور میشود با همسرش جمیله شبانه فرار كنند و طفلشان را به منیژه خواهر جمیله بسپارند اما همسر منیژه كه با نگهداری اسماعیل مخالف است او را وادار میكند تا اسماعیل را به حاج حسین بسپارد ! حاج حسین نیز اسماعیل را به بیوه پدرش ماه لقا میدهد تا بزرگش كند. اسماعیل با استراق سمع متوجه می شود كه پدر و مادرش، كه بوده اند به همین دلیل تلاش میكند تا با نامه نوشتن برای شاه، از او برای پیدا كردن پدر و مادرش كمك بخواهد و این همه را حاج حسین زمانی می فهمد كه مدیر مدرسه تصمیم گرفته تا اسماعیل را از مدرسه اخراج كرده و تحویل ماموران بدهد، چون عكس شاه را به شكل هیولا درآورده، حاج حسین تصمیم میگیرد تا اسماعیل را از سمنان به تهران بیاورد و او را به حاج محمود فرش فروش بسپارد و ...
-
11
بهمن 1402
میرزا حسن برادر حاج حسین به همراه دوستش جمال نامه ای را به منظور پایین آمدن مالیات قند و شكر امضا كردند حال آنكه این نامه عضو گیری حزب توده بوده و اینك میرزا حسن و جمال پس از كودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو در خطر هستند، میرزا حسن نزد برادر میرود و از وی طلب كمك میكند اما جمال مجبور میشود با همسرش جمیله شبانه فرار كنند و طفلشان را به منیژه خواهر جمیله بسپارند اما همسر منیژه كه با نگهداری اسماعیل مخالف است او را وادار میكند تا اسماعیل را به حاج حسین بسپارد ! حاج حسین نیز اسماعیل را به بیوه پدرش ماه لقا میدهد تا بزرگش كند. اسماعیل با استراق سمع متوجه می شود كه پدر و مادرش، كه بوده اند به همین دلیل تلاش میكند تا با نامه نوشتن برای شاه، از او برای پیدا كردن پدر و مادرش كمك بخواهد و این همه را حاج حسین زمانی می فهمد كه مدیر مدرسه تصمیم گرفته تا اسماعیل را از مدرسه اخراج كرده و تحویل ماموران بدهد، چون عكس شاه را به شكل هیولا درآورده، حاج حسین تصمیم میگیرد تا اسماعیل را از سمنان به تهران بیاورد و او را به حاج محمود فرش فروش بسپارد و ...
-
10
بهمن 1402
میرزا حسن برادر حاج حسین به همراه دوستش جمال نامه ای را به منظور پایین آمدن مالیات قند و شكر امضا كردند حال آنكه این نامه عضو گیری حزب توده بوده و اینك میرزا حسن و جمال پس از كودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو در خطر هستند، میرزا حسن نزد برادر میرود و از وی طلب كمك میكند اما جمال مجبور میشود با همسرش جمیله شبانه فرار كنند و طفلشان را به منیژه خواهر جمیله بسپارند اما همسر منیژه كه با نگهداری اسماعیل مخالف است او را وادار میكند تا اسماعیل را به حاج حسین بسپارد ! حاج حسین نیز اسماعیل را به بیوه پدرش ماه لقا میدهد تا بزرگش كند. اسماعیل با استراق سمع متوجه می شود كه پدر و مادرش، كه بوده اند به همین دلیل تلاش میكند تا با نامه نوشتن برای شاه، از او برای پیدا كردن پدر و مادرش كمك بخواهد و این همه را حاج حسین زمانی می فهمد كه مدیر مدرسه تصمیم گرفته تا اسماعیل را از مدرسه اخراج كرده و تحویل ماموران بدهد، چون عكس شاه را به شكل هیولا درآورده، حاج حسین تصمیم میگیرد تا اسماعیل را از سمنان به تهران بیاورد و او را به حاج محمود فرش فروش بسپارد و ...
-
09
بهمن 1402
میرزا حسن برادر حاج حسین به همراه دوستش جمال نامه ای را به منظور پایین آمدن مالیات قند و شكر امضا كردند حال آنكه این نامه عضو گیری حزب توده بوده و اینك میرزا حسن و جمال پس از كودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو در خطر هستند، میرزا حسن نزد برادر میرود و از وی طلب كمك میكند اما جمال مجبور میشود با همسرش جمیله شبانه فرار كنند و طفلشان را به منیژه خواهر جمیله بسپارند اما همسر منیژه كه با نگهداری اسماعیل مخالف است او را وادار میكند تا اسماعیل را به حاج حسین بسپارد ! حاج حسین نیز اسماعیل را به بیوه پدرش ماه لقا میدهد تا بزرگش كند. اسماعیل با استراق سمع متوجه می شود كه پدر و مادرش، كه بوده اند به همین دلیل تلاش میكند تا با نامه نوشتن برای شاه، از او برای پیدا كردن پدر و مادرش كمك بخواهد و این همه را حاج حسین زمانی می فهمد كه مدیر مدرسه تصمیم گرفته تا اسماعیل را از مدرسه اخراج كرده و تحویل ماموران بدهد، چون عكس شاه را به شكل هیولا درآورده، حاج حسین تصمیم میگیرد تا اسماعیل را از سمنان به تهران بیاورد و او را به حاج محمود فرش فروش بسپارد و ...
-
08
بهمن 1402
میرزا حسن برادر حاج حسین به همراه دوستش جمال نامه ای را به منظور پایین آمدن مالیات قند و شكر امضا كردند حال آنكه این نامه عضو گیری حزب توده بوده و اینك میرزا حسن و جمال پس از كودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو در خطر هستند، میرزا حسن نزد برادر میرود و از وی طلب كمك میكند اما جمال مجبور میشود با همسرش جمیله شبانه فرار كنند و طفلشان را به منیژه خواهر جمیله بسپارند اما همسر منیژه كه با نگهداری اسماعیل مخالف است او را وادار میكند تا اسماعیل را به حاج حسین بسپارد ! حاج حسین نیز اسماعیل را به بیوه پدرش ماه لقا میدهد تا بزرگش كند. اسماعیل با استراق سمع متوجه می شود كه پدر و مادرش، كه بوده اند به همین دلیل تلاش میكند تا با نامه نوشتن برای شاه، از او برای پیدا كردن پدر و مادرش كمك بخواهد و این همه را حاج حسین زمانی می فهمد كه مدیر مدرسه تصمیم گرفته تا اسماعیل را از مدرسه اخراج كرده و تحویل ماموران بدهد، چون عكس شاه را به شكل هیولا درآورده، حاج حسین تصمیم میگیرد تا اسماعیل را از سمنان به تهران بیاورد و او را به حاج محمود فرش فروش بسپارد و ...
-
07
بهمن 1402
میرزا حسن برادر حاج حسین به همراه دوستش جمال نامه ای را به منظور پایین آمدن مالیات قند و شكر امضا كردند حال آنكه این نامه عضو گیری حزب توده بوده و اینك میرزا حسن و جمال پس از كودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو در خطر هستند، میرزا حسن نزد برادر میرود و از وی طلب كمك میكند اما جمال مجبور میشود با همسرش جمیله شبانه فرار كنند و طفلشان را به منیژه خواهر جمیله بسپارند اما همسر منیژه كه با نگهداری اسماعیل مخالف است او را وادار میكند تا اسماعیل را به حاج حسین بسپارد ! حاج حسین نیز اسماعیل را به بیوه پدرش ماه لقا میدهد تا بزرگش كند. اسماعیل با استراق سمع متوجه می شود كه پدر و مادرش، كه بوده اند به همین دلیل تلاش میكند تا با نامه نوشتن برای شاه، از او برای پیدا كردن پدر و مادرش كمك بخواهد و این همه را حاج حسین زمانی می فهمد كه مدیر مدرسه تصمیم گرفته تا اسماعیل را از مدرسه اخراج كرده و تحویل ماموران بدهد، چون عكس شاه را به شكل هیولا درآورده، حاج حسین تصمیم میگیرد تا اسماعیل را از سمنان به تهران بیاورد و او را به حاج محمود فرش فروش بسپارد و ...
-
29
بهمن 1399
-
28
بهمن 1399
-
27
بهمن 1399
رویدادهای این نمایش در سالهای 1350 تا اوایل سال 1357 جریان می یابد اسماعیل جوانی ست بیكار كه بیشتر اوقات زندگی خود را در قهوه خانه علی آقا می گذراند با اصرار مادر و توصیه شخصی در بانك مشغول به كار می شود و با اولین حقوقش برای خانه تلویزیون می خرد و باعث خوشحالی مادر و خواهرش می شود. عاشق می شود ولی شكست می خورد توسط پدر دختر كتك می خورد و تحقیر می شود. به مسجد پناه می برد در آنجا با جوانی به نام جواد آشنا می شود كه باعث شكل گرفتن شخصیت وی می شود از بانك استعفا می دهد بیشتر وقت خود را در مسجد می گذراند و گروه سرود تشكیل می دهد و در كوهستان به كمك جواد نام شاه را از بدنه سنگی بزرگ پاك میكند و دنیای تازه دیگری را برای آینده اش در ذهن خود ترسیم می كند.
-
26
بهمن 1399
این نمایش زندگی پر فراز و نشیب جوانی به نام اسماعیل را در سالهای 1350 تا اوایل سال 1357 روایت می كند. اسماعیل بیكار است تا اینكه با اصرار مداوم مادر و توصیه شخصی در بانك مشغول به كار میشود. با اولین حقوقش برای خانه تلویزیون می خرد و باعث شادی مادر و خواهرش می شود. وی در ارتباط با كاركنان بانك و مردم بتدریج روبرو شدن با واقعیات زندگی هر روز پخته تر از دیروزش می شود. برای دختری نامه می نویسد و تقاضای ازدواج می كند ولی در این عشق شكست می خورد. پدر دختر او را در مقابل مردم بشدت مورد ضرب و شتم قرار می دهد و او ناراحت و افسرده به مسجد پناه می برد. در آنجا و در كتابخانه مسجد با جوانی به نام جواد آشنا می شود ارتباط اسماعیل با جواد و حضور بیشترش در مسجد او را با دنیای دیگری با واقعیت های تازه ای آشنا میكند
-
25
بهمن 1399
رویدادهای این نمایش در سالهای 1350 تا اوایل سال 1357 جریان می یابد اسماعیل جوانی ست كه بیشتر اوقات زندگی خود را در قهوه خانه علی آقا می گذراند با اصرار مادر و توصیه شخصی در بانك مشغول به كار می شود و با اولین حقوقش برای خانه تلویزیون می خرد و باعث خوشحالی مادر و خواهرش می شود. شخصیت اسماعیل بتدریج در حال شكل گرفتن است. دوستدار دختر جوانی می شد كه دنیای درونی او را به هم می ریز د. به شمال نزد میرزا مناف می رود پیرمرد كه صیاد است روزگار سختی را گذرانده اسماعیل را با مسایل تازه ای آشنا می كند ویلاهای بزرگ و مجللی كه صاحبان آن وابستگان رژیم پهلوی و درباریان هستند با سارا در پاركی ملاقات می كند و تقاضای ازدواج می كند پدر سارا سر می رسد و اسماعیل را بشدت كتك می زند. اسماعیل مغموم و ناراحت به مسجد پناه می برد
-
22
بهمن 1399
این نمایش زندگی پر فراز و نشیب جوانی به نام اسماعیل را در سالهای 1350 تا اوایل سال 1357 روایت می كند. اسماعیل علیرغم اصرار مادرش مایل به كار كردن نیست و بیشتر اوقات را در قهوه خانه می گذراند. وی گاهی كتاب می خواند گاهی به سینما و تاتر می رود. تا اینكه بعد از مدتی به توصیه فردی به نام ایاز در بانك مشغول به كار می شود. اسماعیل با دریافت اولین حقوقش برای خانه تلویزیون می خرد و باعث شادی مادر و خواهرش می شود. دختر جوانی كه هر روز از مقابل بانك عبور می كند نظرش را جلب می كند. ارتباط با مردم و همكارانش در بانك مناظر تازه ای در زندگی او ایجاد میكند و هر روز پخته تر از دیروز می شود. اسماعیل برای سارا نامه می نویسد و اظهار علاقه می كند. در پارك قرار می گذارد و اسماعیل از وی تقاضای ازدواج میكند كه به ناگاه پدر سارا را می بیند..
-
21
بهمن 1399
رویدادهای این اثر در سالهای 1350 تا اوایل سال 1357 جریان می یابد. اسماعیل جوانی ست كه بیشتر اوقات زندگی خود را در قهوه خانه علی آقا می گذراند. گاهی كتاب می خواند و به سینما و تئاتر می رود. مادر بعد از مرگ همسرش با سختی و مرارت های فراوان فرزندان خود را بزرگ كرده است. با اصرار مادر و توصیه شخصی در بانك محل مشغول بكار می شود. با اولین حقوقش برای خانه تلویزیون می خرد و مادر و خواهرش را خوشحال می كند. وی در طی مدت حضورش در بانك با مسایل تازه ای از محیط اطرافش و رفتارها و مناسبات اجتماعی آدمها مواجه می شود و هر روز پخته تر از دیروز می شود. در همین مدت دختر جوانی نظر او را جلب می كند و دنیای درونی او را به هم می ریزد. تا جاییكه برای تغییر حال و هواش به شمال نزد میرزا مناف می رود. میرزا مناف كه صیاد است و روزگار سختی را گذرانده او را با گذشته و حال اربابها و درباریان منطقه كه خود را صاحبان آنجا می دانند آشنا می كند
-
20
بهمن 1399
این نمایش زندگی پر فراز و نشیب جوانی به نام اسماعیل را در سالهای 1350 تا اوایل سال 1357 روایت می كند. اسماعیل علیرغم اصرار مادرش مایل به كار كردن نیست و بیشتر اوقات را در قهوه خانه می گذراند. وی گاهی كتاب می خواند گاهی به سینما و تاتر می رود. تا اینكه بعد از مدتی به توصیه فردی در بانك محله خود به كار مشغول می شود. اسماعیل با دریافت اولین حقوقش برای خانه تلویزیون می خرد و باعث شادی مادر و خواهرش می شود. وی در ارتباط با كاركنان بانك و مشتری ها با مسائل تازه ای در زندگیش آشنا می شود. در همین مدت دختر جوانی كه هر روز از مقابل بانك عبور می كند نظرش را جلب می كند و همین مسئله دغدغه های تازه ای را برای او بوجود می آورد...
-
19
بهمن 1399
-
18
بهمن 1399