پخش زنده و آرشیو رادیو
دوشنبه 4 فروردین 1404
2:0

ابلیس در می زند- قسمت 24

جلال چایچی بزرگ خانواده از عذاب وجدان رنج می بره، چرا كه سال ها پیش از سر عشق برادر و زن برادرش رو وادار كرد تا ماشین تازه او رو امتحان كنن ،غافل از اینكه اتومبیل در جاده لعزنده و بارانی ترمز خالی می كنه و جلیل چایچی برادر جلال و همسرش كشته می شن و تنها پسرشون مانی باقی می مونه . از طرف دیگه مانی كینه عمو جلال رو در دل داره و قصد و غرضش نابودی جلال و خانواده شه .او با كمك نصیر سعی در ضربه زدن به خانواده عمو جلالش داره و با تحریك شیطانی پیرمردی كه در عالم توهمات به سراغش می آد قصد نابودی خاندان عموش رو داره.
سردبیر : شهلا دباغی كارگردان: نور الدین جوادیان تهیه كننده: فرشاد آذرنیا نویسنده: علیرضا مهربان افكتور: محمدرضا قبادی فر صدابردار: محمدرضا محتشمی هنرمندان: نورالدین جوادیان، نوشین حسن زاده، حمیدرضا هدایتی، امیر فرحان نیا، مروارید كریم پور، معصومه عزیزمحمدی، امیرعباس توفیقی، فروغ انصاری، مینو جبارزاده، عبدالعلی كمالی، راضیه مومیوند، نازنین مهیمنی، شیما جانقربان، رامین پور ایمان، محمد رضاعلی، سعیده فرضی

2:30

نگهبان- قسمت 17

اسقف «هیلاریون كاپوچی» در سال 1922 میلادی در شهر «حلب» سوریه متولد شد و از سال 1965 به عنوان اسقف از سوی كلیسای كاتولیك به بیت المقدس رفت. كاپوچی به مواضع خود علیه رژیم اشغالگر فلسطین شناخته می شد و در سال 1974 توسط این رژیم بازداشت و دادگاهی نظامی وی را به 12 سال زندان محكوم كرد. وی در سال 1978 بعد از 4 سال زندان آزاد شده و تا زمان درگذشت خود در شهر رم ایتالیا در تبعید زندگی می كرد. كاپوچی با این وجود به حمایت از فلسطینی ها ادامه داده و در فوریه 2009 در ناوگان آزادی برای كمك رسانی به ساكنان تحت محاصره غزه كه توسط نیروهای اشغالگر مصادره و توقیف گردید، مشاركت داشت. كاپوچی همچنین در سال 2010 نیز در كشتی مرمره برای شكست محاصره غزه حضور داشت
كارگردان: مهدی نمینی مقدم نویسنده: حامد مقدم تهیه كننده: مهدیه تقی زاده افكتور: نرگس موسی پور گوینده: شهریار حمزیان صدابردار: مجید آیینه هنرمندان: سیما خوش چشم، مجید حمزه، نگین خواجه نصیر، محمد شریفی مقدم، شیرین سپهراد، شمسی صادقی، بهادر ابراهیمی، مجید سهرابی، مجتبی طباطبایی، احمد لشینی، سینا نیكوكار، مونا صفی، محمدسعید سلطانی، بیوك میرزایی، امیر زنده دلان، ماندانا محسنی، امیر منوچهری، فرشید صمدی پور، بهرام سروری نژاد، محمد پورحسن، راضیه مومیوند، مروارید كریم پور، محمد مجدزاده

5:0

صبر

رفت و آمدهای خانواده صبوری و مرادی زبانزد خاص و عام است. آنها همسایه دیوار به دیوار هم هستند. مسعود پسر بزرگ آقای صبوری از دختر آقای مرادی یعنی ماندانا خواستگاری می كند. پدر ماندانا اجازه می خواهد فكر كند و پس از مدتی جواب رد می دهد و با ازدواج آن دو مخالفت می كند. ماندانا تصمیم می گیرد شغلی آبرومندانه پیدا كند و فعلاً مجرد باقی بماند. دو سال می گذرد. خواستگاران متعددی به خانه آنها می آیند و می روند كه مسعود هم یكی از همان هاست. ماندانا موضوع را با پدرش در میان می گذارد اما این بار پدرش هیچ مخالفتی نكرده و موافق این ازدواج است. ماندانا تعجب می كند كه چرا پدرش دو سال پیش مخالفت كرده است اما او حرفی نمی زند و می گوید از خود مسعود بپرسد. مسعود بعد از تشكر از آقای مرادی كه دو سال است آبرویش را حفظ كرده و به هیچ كس چیزی نگفته توضیح می دهد كه اولین باری كه از ماندانا خواستگاری كرد به ماده مخدر شیشه اعتیاد داشته و آقای مرادی در همان چند روزی كه برای فكر كردن زمان خواسته بود تحقیق كرده و از جریان باخبر می شود و از وی می خواهد اعتیادش را ترك كند. مدتی هم به او زمان می دهد اما چون مسعود در این راه كند عمل می كند پدر ماندانا با ازدواجشان مخالفت می نماید. (اینها همه در فلاشبك شنیده می شود.) اما مسعود می گوید كه این بار ترك كرده و پاك پاك است. برای همین پدرش با ازدواجشان مخالفت نكرده است. مسعود از ماندانا می خواهد با او ازدواج كند و در ادامه این راه به او كمك كند كه بازگشت دوباره به اعتیاد نداشته باشد و قول می دهد او را خوشبخت كند . آن دو با هم ازدواج می كنند اما پس از مدتی ماندانا به مسعود شك می كند و به او می گوید باور ندارد اعتیادش را ترك كرده باشد. مسعود ناراحت می شود و قسم می خورد كه چنین چیزی حقیقت ندارد اما ماندانا با پدرش صحبت می كند. مرادی چند نمونه از عادات معتادین را برای او بازگو می كند و می گوید در رفتار مسعود دقت كند اگر این نشانه ها وجود نداشته باشد موردی برای شك كردن وجود ندارد. ماندانا پس از مدتی به سراغ پدر می رود و می گوید شوهرش هیچ كدام از آن نشانه ها را ندارد و تصمیم می گیرد با صبر و حوصله در ادامه این راه به او كمك كند و موفق هم می شود. اكنون 5 سال است مسعود پاك پاك است و دارای پسری سه ساله هستند و روزگار خوشی را كنار هم می گذرانند.
نویسنده: كاظم برغمدی سبزواری تهیه كننده: محمد مهاجر كارگردان: حمید منوچهری هنرمندان: حمیدرضا هدایتی، علی اصغر دریایی، مهرداد مهمان دوست، فریبا متخصص، شیما جان قربان

9:30

پروانه

حمیدرضا مربی عكاسی است و برای برپایی یك مسابقه عكاسی با هنرجویانش كه همگی از اعضای گروه خادم الشهدا هستند، عازم مناطق عملیاتی راهیان نور می شوند.پدر وحید یكی از هنرجویان حمیدرضا در منطقه عملیاتی شلمچه در كربلای پنج شهید شده است اما محل شهادتش نامعلوم است. حمیدرضا برای هنرجویانش از كربلای پنج حرف می زند و از احمد كه پدر وحید است. وحید راز شهادت پدرش را نمی داند.پدر وحید در شب عملیات تخریب چی بوده و مین تله والمری خنثی می كرده تا سپاه بتواند از آن مسیر عبور كند. مین خنثی نمی شود و احمد خودش را روی مین می اندازد و لشكر عبور می كند.وحید از آن منطقه عكاسی می كند. عكس او پروانه ای است كه روی مین خنثی شده‌ای نشسته است. عكاسان منتظر نتیجه هستند، اما عكس پروانه احتیاج به رتبه ندارد و نمادی از شهادت پدر وحید و بالاتر از همه ی عكسهای گرفته شده است.
نویسنده: سعید تشكری تهیه كننده: شهناز دهكردی كارگردان: رضا عمرانی هنرمندان: مهرداد مهمان دوست ،شیما جان قربان، مهرداد عشقیان. كامیار محبی، بهادر ابراهیمی

12:30

صبر(تكرار)

رفت و آمدهای خانواده صبوری و مرادی زبانزد خاص و عام است. آنها همسایه دیوار به دیوار هم هستند. مسعود پسر بزرگ آقای صبوری از دختر آقای مرادی یعنی ماندانا خواستگاری می كند. پدر ماندانا اجازه می خواهد فكر كند و پس از مدتی جواب رد می دهد و با ازدواج آن دو مخالفت می كند. ماندانا تصمیم می گیرد شغلی آبرومندانه پیدا كند و فعلاً مجرد باقی بماند. دو سال می گذرد. خواستگاران متعددی به خانه آنها می آیند و می روند كه مسعود هم یكی از همان هاست. ماندانا موضوع را با پدرش در میان می گذارد اما این بار پدرش هیچ مخالفتی نكرده و موافق این ازدواج است. ماندانا تعجب می كند كه چرا پدرش دو سال پیش مخالفت كرده است اما او حرفی نمی زند و می گوید از خود مسعود بپرسد. مسعود بعد از تشكر از آقای مرادی كه دو سال است آبرویش را حفظ كرده و به هیچ كس چیزی نگفته توضیح می دهد كه اولین باری كه از ماندانا خواستگاری كرد به ماده مخدر شیشه اعتیاد داشته و آقای مرادی در همان چند روزی كه برای فكر كردن زمان خواسته بود تحقیق كرده و از جریان باخبر می شود و از وی می خواهد اعتیادش را ترك كند. مدتی هم به او زمان می دهد اما چون مسعود در این راه كند عمل می كند پدر ماندانا با ازدواجشان مخالفت می نماید. (اینها همه در فلاشبك شنیده می شود.) اما مسعود می گوید كه این بار ترك كرده و پاك پاك است. برای همین پدرش با ازدواجشان مخالفت نكرده است. مسعود از ماندانا می خواهد با او ازدواج كند و در ادامه این راه به او كمك كند كه بازگشت دوباره به اعتیاد نداشته باشد و قول می دهد او را خوشبخت كند . آن دو با هم ازدواج می كنند اما پس از مدتی ماندانا به مسعود شك می كند و به او می گوید باور ندارد اعتیادش را ترك كرده باشد. مسعود ناراحت می شود و قسم می خورد كه چنین چیزی حقیقت ندارد اما ماندانا با پدرش صحبت می كند. مرادی چند نمونه از عادات معتادین را برای او بازگو می كند و می گوید در رفتار مسعود دقت كند اگر این نشانه ها وجود نداشته باشد موردی برای شك كردن وجود ندارد. ماندانا پس از مدتی به سراغ پدر می رود و می گوید شوهرش هیچ كدام از آن نشانه ها را ندارد و تصمیم می گیرد با صبر و حوصله در ادامه این راه به او كمك كند و موفق هم می شود. اكنون 5 سال است مسعود پاك پاك است و دارای پسری سه ساله هستند و روزگار خوشی را كنار هم می گذرانند.
نویسنده: كاظم برغمدی سبزواری تهیه كننده: محمد مهاجر كارگردان: حمید منوچهری هنرمندان: حمیدرضا هدایتی، علی اصغر دریایی، مهرداد مهمان دوست، فریبا متخصص، شیما جان قربان

13:30

ابلیس در می زند- قسمت 24(تكرار)

جلال چایچی بزرگ خانواده از عذاب وجدان رنج می بره، چرا كه سال ها پیش از سر عشق برادر و زن برادرش رو وادار كرد تا ماشین تازه او رو امتحان كنن ،غافل از اینكه اتومبیل در جاده لعزنده و بارانی ترمز خالی می كنه و جلیل چایچی برادر جلال و همسرش كشته می شن و تنها پسرشون مانی باقی می مونه . از طرف دیگه مانی كینه عمو جلال رو در دل داره و قصد و غرضش نابودی جلال و خانواده شه .او با كمك نصیر سعی در ضربه زدن به خانواده عمو جلالش داره و با تحریك شیطانی پیرمردی كه در عالم توهمات به سراغش می آد قصد نابودی خاندان عموش رو داره.
سردبیر : شهلا دباغی كارگردان: نور الدین جوادیان تهیه كننده: فرشاد آذرنیا نویسنده: علیرضا مهربان افكتور: محمدرضا قبادی فر صدابردار: محمدرضا محتشمی هنرمندان: نورالدین جوادیان، نوشین حسن زاده، حمیدرضا هدایتی، امیر فرحان نیا، مروارید كریم پور، معصومه عزیزمحمدی، امیرعباس توفیقی، فروغ انصاری، مینو جبارزاده، عبدالعلی كمالی، راضیه مومیوند، نازنین مهیمنی، شیما جانقربان، رامین پور ایمان، محمد رضاعلی، سعیده فرضی

14:0

نگهبان- قسمت 17(تكرار)

اسقف «هیلاریون كاپوچی» در سال 1922 میلادی در شهر «حلب» سوریه متولد شد و از سال 1965 به عنوان اسقف از سوی كلیسای كاتولیك به بیت المقدس رفت. كاپوچی به مواضع خود علیه رژیم اشغالگر فلسطین شناخته می شد و در سال 1974 توسط این رژیم بازداشت و دادگاهی نظامی وی را به 12 سال زندان محكوم كرد. وی در سال 1978 بعد از 4 سال زندان آزاد شده و تا زمان درگذشت خود در شهر رم ایتالیا در تبعید زندگی می كرد. كاپوچی با این وجود به حمایت از فلسطینی ها ادامه داده و در فوریه 2009 در ناوگان آزادی برای كمك رسانی به ساكنان تحت محاصره غزه كه توسط نیروهای اشغالگر مصادره و توقیف گردید، مشاركت داشت. كاپوچی همچنین در سال 2010 نیز در كشتی مرمره برای شكست محاصره غزه حضور داشت
كارگردان: مهدی نمینی مقدم نویسنده: حامد مقدم تهیه كننده: مهدیه تقی زاده افكتور: نرگس موسی پور گوینده: شهریار حمزیان صدابردار: مجید آیینه هنرمندان: سیما خوش چشم، مجید حمزه، نگین خواجه نصیر، محمد شریفی مقدم، شیرین سپهراد، شمسی صادقی، بهادر ابراهیمی، مجید سهرابی، مجتبی طباطبایی، احمد لشینی، سینا نیكوكار، مونا صفی، محمدسعید سلطانی، بیوك میرزایی، امیر زنده دلان، ماندانا محسنی، امیر منوچهری، فرشید صمدی پور، بهرام سروری نژاد، محمد پورحسن، راضیه مومیوند، مروارید كریم پور، محمد مجدزاده

14:30

پروانه(تكرار)

حمیدرضا مربی عكاسی است و برای برپایی یك مسابقه عكاسی با هنرجویانش كه همگی از اعضای گروه خادم الشهدا هستند، عازم مناطق عملیاتی راهیان نور می شوند.پدر وحید یكی از هنرجویان حمیدرضا در منطقه عملیاتی شلمچه در كربلای پنج شهید شده است اما محل شهادتش نامعلوم است. حمیدرضا برای هنرجویانش از كربلای پنج حرف می زند و از احمد كه پدر وحید است. وحید راز شهادت پدرش را نمی داند.پدر وحید در شب عملیات تخریب چی بوده و مین تله والمری خنثی می كرده تا سپاه بتواند از آن مسیر عبور كند. مین خنثی نمی شود و احمد خودش را روی مین می اندازد و لشكر عبور می كند.وحید از آن منطقه عكاسی می كند. عكس او پروانه ای است كه روی مین خنثی شده‌ای نشسته است. عكاسان منتظر نتیجه هستند، اما عكس پروانه احتیاج به رتبه ندارد و نمادی از شهادت پدر وحید و بالاتر از همه ی عكسهای گرفته شده است.
نویسنده: سعید تشكری تهیه كننده: شهناز دهكردی كارگردان: رضا عمرانی هنرمندان: مهرداد مهمان دوست ،شیما جان قربان، مهرداد عشقیان. كامیار محبی، بهادر ابراهیمی

15:0

دست های خالی(تكرار)

سعید و مریم زوج جوانی هستند كه در آستانه جدایی هستند مریم دوست داشته بچه دار شوند اما سعید حاضر به قبول مسئولیت بچه نبوده بهانه اش اشتغال هر دو انان و ... است.در این بین یك روز در حین رانندگی و در حالی كه مشغول بحث با هم هستند پسری هفت ساله را زیر می گیرد پسر به كما می رود و آنها او را به بیمارستان می رسانند و بر اثر اشتباه یكی از پرستاران بخش پذیرش خود را پدر و مادر او معرفی می كنند.وقتی پسرك كه رضا نام دارد به هوش می آید مشخص می شود كه دچار فراموشی شده سعید و مریم رضا را به خانه می برند تا دنبال والدین او بگردند. سعید كم كم به او علاقمند می شوند در این بین سر و كله فردی به نام جبار پیدا می شود كه زور گیر و معتاد است و گروهی كودك از جمله رضا زیر نظر او در خیابان دستفروشی و یا دزدی می كردند جبارسعید و مریم را تهدید می كند در صورتی كه صد میلیون تومان به او نپردازند دروغ آنها را فاش و باعث به زندان رفتن شان خواهد شد سعید و مریم در نهایت تصمیم می گیرند به سراغ افسر نیروی انتظامی بروند كه در بیمارستان با آنها آشنا شده و به ادعایشان در مورد این كه رضا فرزندشان بوده شك كرده بوده ولی مدارك ثبت شده در پذیرش او را از پیگیری ماجرا منع كرده بوده و......
نویسنده: امیر رضا مافی تهیه كننده: شهناز دهكردی كارگردان: مهین فردنوا هنرمندان: نازنین مهیمنی، محمد آقامحمدی احمد گنجی، مریم سپهراد شمسی صادقی، مهدی نمینی مقدم

16:0

صبر(تكرار)

رفت و آمدهای خانواده صبوری و مرادی زبانزد خاص و عام است. آنها همسایه دیوار به دیوار هم هستند. مسعود پسر بزرگ آقای صبوری از دختر آقای مرادی یعنی ماندانا خواستگاری می كند. پدر ماندانا اجازه می خواهد فكر كند و پس از مدتی جواب رد می دهد و با ازدواج آن دو مخالفت می كند. ماندانا تصمیم می گیرد شغلی آبرومندانه پیدا كند و فعلاً مجرد باقی بماند. دو سال می گذرد. خواستگاران متعددی به خانه آنها می آیند و می روند كه مسعود هم یكی از همان هاست. ماندانا موضوع را با پدرش در میان می گذارد اما این بار پدرش هیچ مخالفتی نكرده و موافق این ازدواج است. ماندانا تعجب می كند كه چرا پدرش دو سال پیش مخالفت كرده است اما او حرفی نمی زند و می گوید از خود مسعود بپرسد. مسعود بعد از تشكر از آقای مرادی كه دو سال است آبرویش را حفظ كرده و به هیچ كس چیزی نگفته توضیح می دهد كه اولین باری كه از ماندانا خواستگاری كرد به ماده مخدر شیشه اعتیاد داشته و آقای مرادی در همان چند روزی كه برای فكر كردن زمان خواسته بود تحقیق كرده و از جریان باخبر می شود و از وی می خواهد اعتیادش را ترك كند. مدتی هم به او زمان می دهد اما چون مسعود در این راه كند عمل می كند پدر ماندانا با ازدواجشان مخالفت می نماید. (اینها همه در فلاشبك شنیده می شود.) اما مسعود می گوید كه این بار ترك كرده و پاك پاك است. برای همین پدرش با ازدواجشان مخالفت نكرده است. مسعود از ماندانا می خواهد با او ازدواج كند و در ادامه این راه به او كمك كند كه بازگشت دوباره به اعتیاد نداشته باشد و قول می دهد او را خوشبخت كند . آن دو با هم ازدواج می كنند اما پس از مدتی ماندانا به مسعود شك می كند و به او می گوید باور ندارد اعتیادش را ترك كرده باشد. مسعود ناراحت می شود و قسم می خورد كه چنین چیزی حقیقت ندارد اما ماندانا با پدرش صحبت می كند. مرادی چند نمونه از عادات معتادین را برای او بازگو می كند و می گوید در رفتار مسعود دقت كند اگر این نشانه ها وجود نداشته باشد موردی برای شك كردن وجود ندارد. ماندانا پس از مدتی به سراغ پدر می رود و می گوید شوهرش هیچ كدام از آن نشانه ها را ندارد و تصمیم می گیرد با صبر و حوصله در ادامه این راه به او كمك كند و موفق هم می شود. اكنون 5 سال است مسعود پاك پاك است و دارای پسری سه ساله هستند و روزگار خوشی را كنار هم می گذرانند.
نویسنده: كاظم برغمدی سبزواری تهیه كننده: محمد مهاجر كارگردان: حمید منوچهری هنرمندان: حمیدرضا هدایتی، علی اصغر دریایی، مهرداد مهمان دوست، فریبا متخصص، شیما جان قربان

19:0

ابلیس در می زند- قسمت 24(تكرار)

جلال چایچی بزرگ خانواده از عذاب وجدان رنج می بره، چرا كه سال ها پیش از سر عشق برادر و زن برادرش رو وادار كرد تا ماشین تازه او رو امتحان كنن ،غافل از اینكه اتومبیل در جاده لعزنده و بارانی ترمز خالی می كنه و جلیل چایچی برادر جلال و همسرش كشته می شن و تنها پسرشون مانی باقی می مونه . از طرف دیگه مانی كینه عمو جلال رو در دل داره و قصد و غرضش نابودی جلال و خانواده شه .او با كمك نصیر سعی در ضربه زدن به خانواده عمو جلالش داره و با تحریك شیطانی پیرمردی كه در عالم توهمات به سراغش می آد قصد نابودی خاندان عموش رو داره.
سردبیر : شهلا دباغی كارگردان: نور الدین جوادیان تهیه كننده: فرشاد آذرنیا نویسنده: علیرضا مهربان افكتور: محمدرضا قبادی فر صدابردار: محمدرضا محتشمی هنرمندان: نورالدین جوادیان، نوشین حسن زاده، حمیدرضا هدایتی، امیر فرحان نیا، مروارید كریم پور، معصومه عزیزمحمدی، امیرعباس توفیقی، فروغ انصاری، مینو جبارزاده، عبدالعلی كمالی، راضیه مومیوند، نازنین مهیمنی، شیما جانقربان، رامین پور ایمان، محمد رضاعلی، سعیده فرضی

22:0

نگهبان- قسمت 17(تكرار)

اسقف «هیلاریون كاپوچی» در سال 1922 میلادی در شهر «حلب» سوریه متولد شد و از سال 1965 به عنوان اسقف از سوی كلیسای كاتولیك به بیت المقدس رفت. كاپوچی به مواضع خود علیه رژیم اشغالگر فلسطین شناخته می شد و در سال 1974 توسط این رژیم بازداشت و دادگاهی نظامی وی را به 12 سال زندان محكوم كرد. وی در سال 1978 بعد از 4 سال زندان آزاد شده و تا زمان درگذشت خود در شهر رم ایتالیا در تبعید زندگی می كرد. كاپوچی با این وجود به حمایت از فلسطینی ها ادامه داده و در فوریه 2009 در ناوگان آزادی برای كمك رسانی به ساكنان تحت محاصره غزه كه توسط نیروهای اشغالگر مصادره و توقیف گردید، مشاركت داشت. كاپوچی همچنین در سال 2010 نیز در كشتی مرمره برای شكست محاصره غزه حضور داشت
كارگردان: مهدی نمینی مقدم نویسنده: حامد مقدم تهیه كننده: مهدیه تقی زاده افكتور: نرگس موسی پور گوینده: شهریار حمزیان صدابردار: مجید آیینه هنرمندان: سیما خوش چشم، مجید حمزه، نگین خواجه نصیر، محمد شریفی مقدم، شیرین سپهراد، شمسی صادقی، بهادر ابراهیمی، مجید سهرابی، مجتبی طباطبایی، احمد لشینی، سینا نیكوكار، مونا صفی، محمدسعید سلطانی، بیوك میرزایی، امیر زنده دلان، ماندانا محسنی، امیر منوچهری، فرشید صمدی پور، بهرام سروری نژاد، محمد پورحسن، راضیه مومیوند، مروارید كریم پور، محمد مجدزاده

23:0

پروانه(تكرار)

حمیدرضا مربی عكاسی است و برای برپایی یك مسابقه عكاسی با هنرجویانش كه همگی از اعضای گروه خادم الشهدا هستند، عازم مناطق عملیاتی راهیان نور می شوند.پدر وحید یكی از هنرجویان حمیدرضا در منطقه عملیاتی شلمچه در كربلای پنج شهید شده است اما محل شهادتش نامعلوم است. حمیدرضا برای هنرجویانش از كربلای پنج حرف می زند و از احمد كه پدر وحید است. وحید راز شهادت پدرش را نمی داند.پدر وحید در شب عملیات تخریب چی بوده و مین تله والمری خنثی می كرده تا سپاه بتواند از آن مسیر عبور كند. مین خنثی نمی شود و احمد خودش را روی مین می اندازد و لشكر عبور می كند.وحید از آن منطقه عكاسی می كند. عكس او پروانه ای است كه روی مین خنثی شده‌ای نشسته است. عكاسان منتظر نتیجه هستند، اما عكس پروانه احتیاج به رتبه ندارد و نمادی از شهادت پدر وحید و بالاتر از همه ی عكسهای گرفته شده است.
نویسنده: سعید تشكری تهیه كننده: شهناز دهكردی كارگردان: رضا عمرانی هنرمندان: مهرداد مهمان دوست ،شیما جان قربان، مهرداد عشقیان. كامیار محبی، بهادر ابراهیمی