خسرو با دعوتِ پسر داییش الیاس، برای كار در نانوایی به تهران میاد، در حالیكه همون شب، كارگری كه از نانوایی اخراج شده بود با اصرار و التماس همسرش دوباره سرِ كار بر میگرده و خسرو از راه نرسیده، خبرِ از دست رفتنِ این كار رو دریافت میكنه و به هم میریزه. او ناامیدانه قصد بازگشت به شهرشون رو داره، اما الیاس او رو تشویق به موندن میكنه و كارِ دستفروشی رو بهش پیشنهاد میده. خسرو اول مخالفت میكنه، ولی الیاس از سودِ بالای كار دستفروشی میگه. درآمدی كه میتونه خسرو رو با همون برنامهی یكساله به هدفش برسونه.
داوطلب
از 15 آذر از ساعت 6:15 به مدت 15 دقیقه
كار آفرینی در زمینه گیاهان دارویی
كارگردان فریدون محرابی تهیه كننده اشرف السادات اشرف نژاد نویسنده داریوش روحی افكتور محمدرضا قبادی فر بازیگران فریدون محرابی حمید یزدانی سعید سلطانی محمدرضا قلمبر ناهید مسلمی شیما جانقربان محمد رضا علی محمد پور حسن امیر عباس توفیقی
-
21
آذر 1399
-
20
آذر 1399
كارخانه در آتش میسوزه و خسرو خیلی زود از كار بیكار میشه. از طرفی اخبار حركت قهرمانانهی خسرو، كه طِی اون، دو تن از كارگرانِ كارخونه رو از شعلههای آتش بیرون كشیده به گوشِ آشنایان و اهل محل رسیده و میخوان ازش تجلیل به عمل بیارن. اما خسرو كه فكرش فقط درگیر كاره، بیتوجه به این حرفها تصمیم گرفته برای كار به تهران بره. موضوعی كه باعث ناراحتی و دلشكستگیِ نامزدش "شیرین" میشه...
-
19
آذر 1399
خسرو بالاخره موفق میشه در یك كارخانهی اسم و رسمدار استخدام بشه، امّا فقط دو هفته بعد از استخدامِ او، كارخانه دچار آتشسوزیِ بزرگی میشه. این در حالیه كه دو تن از كارگران در شعلههای آتش گرفتار شدن و اكیپ آتشنشانی هم هنوز به محلِ حادثه نرسیدن. در این بین، خسرو كه نمیتونه بیتفاوت باشه و برای نجات اون دو نفر به دلِ آتش میزنه و موفق میشه اونها رو به سلامت از شعلههای آتش بیرون بِکِشه.
-
18
آذر 1399
گروهِ امداد و نجات، با كمك و راهنماییِ خسرو موفق میشن كوهنوردِ مصدومشده رو از اون شیارِ باریکِ عمیق بیرون بِکِشن. سرپرستِ گروه امداد، وقتی از وضعیت كاری و زندگیِ خسرو آگاه میشه، از روابطش استفاده میكنه و ترتیبی میده كه او در یك كارخونهی خوب و معتبر استخدام بشه.....
-
17
آذر 1399
خسرو نیروهای امداد رو به سمتِ اون شیارِ عمیق راهنمایی میكنه. آیا كوهنورد مفقود شده، درونِ اون شیاره؟ و اگر اونجاست آیا زندهست هنوز؟
-
16
آذر 1399
خسرو، جوان ساعی و خوشدل، از اهالی دوگنبدان، مدتِ زیادیه كه نامزد كرده، ولی توانایی مالی برای پرداختِ هزینههای ازدواج رو نداره. او كه نتونسته كارِ درست درمانی برای خودش دست و پا كنه، مدتیه در كوه های اطرافِ شهر، گیاهانِ دارویی جمع میكنه و با فروش اونها به عطاری فقط میتونه گذران كنه و امیدی نداره حالا حالاها بتونه شرایطی رو كه پدرِ نامزدش برای ازدواج تعیین كرده رو عملی كنه.
-
15
آذر 1399
خسرو، جوان ساعی و خوشدل، از اهالی دوگنبدان، مدتِ زیادیه كه نامزد كرده، ولی توانایی مالی برای پرداختِ هزینههای ازدواج رو نداره و.....