نمایش مزرعه بلال- قسمت 4
شلی با دیدن این شرایط وحشت می كنه و در تلاشه تا هرچه زودتر از اون خونه مرموز و رعب انگیز بیرون بره اما وینس اصرار می كنه تا كمی بیشتر بمونه و تحمل كنه چون باید بفهمه چه خبره. وینس موفق می شه شلی رو به خونه برگردونه اما هنوز مدت زمان زیادی از ورود دوباره ی شلی به خونه نگذشته كه دوگی رفتاری نامحترمانه ای رو باهاش شروع می كنه. وینس از شلی می خواد آروم باشه. دوگی كه دیگه از این وضعیت حوصله اش سر رفته و طاقتش تموم شده از وینس می خواد تا تیلدن رو صدا كنه و وینس كاملا گیج و گنگ بهش می گه كه پدرش مكزیكه و اینجا نیست و فكر می كنه پدربزرگش به خاطر كهولت سن دچار فراموشی شده. اما ناگهان در باز می شه و تیلدن این بار با تعدادی هویج وارد می شه با رفتار سرد و بی اعتنای تیلدن و وانمود كردن به اینكه وینس رو نمی شناسه اوضاع برای وینس غیر قابل درك و تحمل می شه. در میان پرسش های متعدد وینس از تیلدن كه اونجا چیكار می كنه و چرا اونو یادش نمیاد پدر ناگهان اعترافی می كنه كه برای وینس هول انگیزه، تیلدن می گه من یه پسری داشته كه سال ها پیش دفنش كرده. شلی ترسیده و وینس كاملا بهم ریخته اما تیلدن با كمال خونسردی از شلی می خواد كمكش كنه تا با هم هویج هارو پاك كنن و شام درست كنند. شلی هم شروع به كمك كردن می كنه. وینس كه به مرز جنون رسیده سعی می كنه تا به هر ترفندی شده، اونها رو وادار كنه به یادش بیارن اما خیلی موثر نیست. وینس به بهانه خرید تصمیم می گیره از خونه بره بیرون تا هوایی تازه كنه و از این فشار عصبی كمی خلاص بشه. اما شلی وحشت زده ازش می خواد كه اونجا تنهاش نذاره. وینس به شلی قول می ده كه خیلی زود بر می گرده...